حضرت آیت الله حاج شیخ میرزا حسن ابوترابی

از علمای اخلاق
شاگرد برجسته امام خمینی،آیت الله بروجردی.ایت الله حاج شیخ مرتضی حایری .ایت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی و ایت حاج اقا رضا بها الدینی
نوسنده کتاب اسرار حسن عاقبت وسو عاقبت

آخرین مطالب

۳ مطلب در ۲۶ فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

.


.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۴
سلامتی علمای اسلام صلوات

.

ایت الله ابوترابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۳۴
سلامتی علمای اسلام صلوات

خود شناسی قبل از مقتل‌شناسی

«...اگر ادعا کنیم بیشتر این نویسندگان، از ناحیه آن امام همام دستگیری و تایید شده‌اند، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.» (مقتل ثارالله، آیت الله حاج شیخ حسین عندلیب همدانی، مقدمه ص31)

یادنوشتی برای پاس‌داشت استادی که کربلا را میفهمد. چند خطی وصف مجالس با صفایش که «وصف العیش نصف العیش». مجالسی که هر هفته دو بار به شوق آن لحظه‌شماری میکنیم:


دقت‌هایی ستایش‌برانگیز

محضر کسی که دقتهایش مثال زدنی است. حتی برنامه های  ضبط شده خودشان را مجددا گوش میکنند، اشکال میگیرند و اصلاح میکنند!

«در برابر دلیل، گردن ما از مو باریکتر میشود! بی دلیل چیزی قبول نکنیم.»

«آدم احتیاط کند برای نقل، فوقش به کتابی استناد کند.»

«عجیب است از بعضی فقها که در فقه، مته ته خشخاش میگذارند اما در مقتل ضعیف مینویسند!»

«بعضی فقها در مقتل، مطالب ضعاف نقل میکنند. نمیدانم اینجا که میرسند کمیتشان لنگ میشود! و دیگر آن دقتهای فقهی و اصولی را ندارند.

وقتی میخواهید به امام معصوم چیزی را نسبت دهید خیلی از این دقتها لازم است. آیت الله گلپایگانی در مجمع‌المسائل میفرمایند: هرکس این حدیث را که امام حسین دخترشان را تزویج کردند...را در ماه رمضان بخواند روزه اش باطل است، چون دروغ گفته»

«...البته فرق است بین اشتباه متخصص و غیر متخصص. جراح هم اشتباه میکند، چاقوکش هم چاقو میکشد {ولی این کجا و آن کجا؟!}» «جراح متخصص هم ممکن است خطا کند از باب اشتباه، وحشت نکنید.»

«علما و بزرگان ما معصوم که نیستند! لذا دربست نمی‌شود قبول کرد. شیخ صدوق هم فتوای نادر دارد چندین خطا برایش گفته اند...»

«میگویند برقعی واعظ در منبرش گفته در 24 کتاب دیدم جناب لیلی در کربلا بوده... به قول شیخ علی فلسفی میگه در 30 کتاب دیدم... خب همه اینها بر میگردد به یک کتاب که آن هم ضعیف است و متفرد به قول...»

«عقیده من این است که باید تحول ایجاد بشود در عرصه روضه خوانی، اما به صورت ملایم باشد به صورت افراطی نباشد.

بالاخره تحولی باید ایجاد شود.»

***

از پژوهش و آموزش، تا ملاحظات تبلیغی

جلسات تخصصی تحلیلی از این جنس، بیشتر جنبه پژوهشی مخاطب را در نظر میگیرد و حداکثر بعد آموزشی، و کمتر متعرض مباحث تبلیغی میشود. تقویت دقتهای تاریخی مقتل‌شناسانه، یک بعد این جلسات است که با ظرافتی، محقق را با روش ترویج آن هم آشنا میکند. شیوه ارائه، توجه و عنایت به باورهای مردم در فضای تبلیغ را باید باهم‌دیگر دید:

«یک جوری نشود که مردم سرگردان بشوند. باید با یک ظرافتی مردم را به این مطلب رساند.»

«من روی منبر نمیگویم این مطلب نیست یا غلط است. بلکه میگویم احتمال هست، احتمال دارد واقعیت داشته باشد ولی صحیح تر این است که...، مدرکش ضعیف است و در کتاب معتبر، غیر از این گفته اند.

طوری نشود که عقیده مردم بر گردد . بگویند سالها اشک ریختیم و همه اش دروغ بوده، نکند مابقیش هم دروغ باشد...این طور نشود»

«واعظ نباید مثل فروشنده باشد که هرچیزی که خریدار دارد به بازار بیاورد ولو ضرر داشته باشد

بلکه باید مثل پزشک باشد که هرچه مصلحت است میدهد و هرچه برای بیمار ضرر دارد و باعث دوام بیماری میشود به او ندهد.»

«خوب است انسان یک دور مقاتل را مطالعه کند خلاصه برای منبر»

«در هر رشته‌ای اگر تخصص باشد: مقتل، حدیث، تفسیر، تاریخ و... خوب است انسان کار بکند»

***

امید، نشاط و شادابی

هر بار اگر در کنار مباحثش و خستگیهایی که سه روز در هفته به دیالیز میگذرد اما باز هم نشاط و شادابی را در گفتار و رفتار ایشان میتوان دید:

«اینها که از دردها میگویم از باب حکایت است و نه شکایت!»

«اگر کسی نیت کرده برود کربلا و میانه راه از دنیا برود ثوابش را میدهند: نیه المومن خیر من عمله»

«ایشاالله بتوانیم مقتلی کار بشود و به یک جایی برسانیم.» «ایشاالله بتوانیم کار را تمام کنیم»

«من در طریق این کار هستم. بگند فلانی در حال انجام ماموریت مرد.»

«بلکه یک چیزی بنویسم بگویند خدا خیرش دهد. اگر مهلتم بدهند کتابی کار کنم.»

***

چشمه‌ای زلال

اما دقتهای تاریخی مانع از توجه به عنصر عاطفه و اشک نشد. هم دعوت به گریستن میفرماید و هم خود، چون ابر بهار میگرید هرجا که مقتل طوفانی میشود:

«مقید باشید بگریانید، الان برخی که اصلا مصیبت نمیخوانند یا دو کلمه میخوانند و واگذار میکنند که مداح بخواند...

باید مقتل را تحلیل کنید.»

«گریه بگیرید. اجر دارد. امید که ذخیره قبر و قیامت باشد.»

***

اشتیاقی برای علم‌آموزی

تماشای این اشتیاق برای هر کسی عامل انگیزش علمی است خاصه اهل علم و چقدر جای این گردشهای علمی در محضر علما در فضاهای علمی ما خالی است:

«هرچه میتواند مطالعه کنید، یادداشت کنید؛ من نزدیک 200 جلد یادداشت پراکنده دارم.»

«کاش مینوشتم شاید به درد یکی میخورد. کاش میشد مقتلی بنویسم »

«خیلی لذت میبرم از مطالعه:

لذات دنیوی همه هیچ است پیش من

در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست

روز تنعم و شب عیش و طرب، مرا

غیر از شب مطالعه و روز درس نیست»

«زیر دستگاه دیالیز یک ساعت مطالعه فکری کردم و هشت صفحه فقط فهرست احصا کردم برای حضرت عباس...»

«قوه بدنی نیست ولی شوق روحی هست. با حال دیالیزم 4 ساعت وقت گداشتم و مطالعه کردم...»

« در جوانی در محرم 18 منبر میرفتم و 7 مسجد را ماه رمضان اداره میکردم...»

***

استاد اخلاق

لابلای درس مقتل که به رونق طراوت اشک و در هوای بهاری روضه حضرت ارباب، زمین دل پذیرای هر بذری است، نکات تربیتی و اخلاقی موج میزند:

«فلانی مخلص بوده خداهم یادش داده بود...»

«خدا اگر عنایت نکند بسم الله را فراموش میکنم پناه باید ببریم بر خدا»

«اگر سر مویی خود ستایی باشد از ما میگیرند»

«عمده، عاقبت است. تا آن لحظه نمیشود قضاوت کرد. عمده عبور از صراط است که انسان، ایمانش عاریه‌ای نباشد.»

«خدا پرده از کارهایمان برندارد و رسوایمان نکند.»

***

شوخ‌طبعی

چه مطالب بلندی را در لابلای طنزها میشود به مخاطب رساند:

«اگر میشد چند جلد کتاب با خودم دفن کنم، میگفتم که بامن دفن کنند، اگر فراغتی آنجا حاصل شد بخوانم!

در عالم خواب شهید مطهری را دیدم گفتم: دیگر کتابی در دست تالیف دارید؟ گفتند: بله! کتابی در معاد؛

چند وقت بعدش کتاب معادشان در آمد!»

«میگویند چقدر کتاب داری؟! به واسطه سنگینی این همه کتاب، خانه سنگین میشود و باعث خرابی سقف میشود! میگویم: در هر شغلی وسایلی باید باشد. هر شغلی وسایلی دارد: کشاورز وسایلی دارد، آهنگر وسایلی دارد... ما هم وسیله کارمان کتاب است.»

«60 سال است که برونشیت دارم و میگویند خوب نمیشود؛ خب، خوب نشود! ولی امید دارم، نشاط دارم، یک سر مویی ملال نیست.»

«مطالب در ذهن ما کبوتر جلد است! میپرد و دوباره می آید. این بار که آمد سریع میگیرمش که در نرود! معلوم است چیزی در اختیار ما نیست {و همه چیز در اختیار خداست}»

«نمیخواهم خودستایی کنم که هر کتابی را بنده دارم ولی جوابش اینه که: یحمل اسفارا!»

«حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد| علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند، قصه دندان های مصنوعی ماست!»

 

***

فصلی در دست‌بوسی!

«داشتیم دستشان را میبوسیدیم. ایشان هم وقتی دیدند همه دستشان را بوسیدند، خودشان هم یک نگاهی به چپ و راست انداختند و دست خودشان را بوسیدند و فرمودند: لابد من آدم مهمی هستم که همه دست مرا میبوسند پس بگذارید خودم هم بی نصیب نمانم و خودم هم دست خودم را ببوسم!»

«روزی تا دستشان را بوسیدم، محکم دست مرا گرفتند و قریب به چهل بار بوسیدند! فرمودند: چهل بار دست مرا بوسیدید و من چیزی نگفتم، اما دیگر الان جبران شد و تلافی کردم!»

«یکی از عزیزان تا آمد دست ایشان را بوسد ایشان هم خم شدند و عبای ایشان را گرفتند. از این طرف اصرار و از آن طرف انکار...! نهایتا موفق شدند عبای این برادر را ببوسند و به چشم بکشند. بعد از این ماجرا فرمودند: حالا چشمم طوریش نشود. {یعنی به خاطر تبرک شدن به عبای شما دچار عارضه ای نشود؟!} بعد خودشان جواب دادند: اگر کسی این حرف را زد به او بگویید: و لا یزید الظالمین الا خسارا! یعنی مشکل از خودت است!»

درس مقتل شناسی ابوترابی2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۳۰
سلامتی علمای اسلام صلوات